دوستان سلام دوستان تو این مدت امید وارم که تونسته باشم خندونده باشمتون تو این مدت بهترین نبودم
اما دوست دارم بهترین روداشته باشم لطفان نظرتون را برام بزارین
ممنون که مثل همیشه حامی و یاور بنده حقیر شدین یه خواهشی که ازتون دارم اینه که اگه ممکنه وبلاگمو اگه امکان داره تبلیغ کنید که ممنون دارتون میشم اگه که نه بازم ازتون ممنونم یکی دیگه که واسه هر پست اگه امکان داره نظرتون رو بکین که وبلاگم رو به سوی وب بهتری سوغ بدم از همتون ممنونم دوستان اگه شوخی یا هرچیزی از من یا هر کدوم از نویسنده ها شده معذرت میخوام و تشکر میکنم از فرشاد و سهیل دو دوست گل من
معلم: بگو ببینم... اگه توی خیابون یه نفر یه خری رو گرفته و می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟ شاگرد: آقا اجازه، حس برادری! :/
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم!
مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد، سختافزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد، نرمافزار میگویند!
میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته
در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شهمامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟آخرش داماد طاقت نمیاره...با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو.مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.
لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده!
همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست
یه کاغذی که با خون یکی شده.
بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه
با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم.
دارم برات نامه می نویسم.
آخرین نامه ی زندگیمو.
آخه اینجا آخر خط زندگیمه.
کاش منو تو لباس عروسی می دیدی.
مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟!
علی جان دارم میرم.
دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم.
می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم.
ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم.
دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟!
گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟!
علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟!
داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟!
کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه.
کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند.
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت.
حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه
همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره.
روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟!
روزی که دلامون لرزید، یادته؟!
روزای خوب عاشقیمون، یادته؟!
نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه
یادمه چطور بزرگترهامون
همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند.
یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری.
یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه!
می گفتی که من بخندم.
علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم.
هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته
ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام.
روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت
ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات.
دارم به قولم عمل می کنم.
هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ.
پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم.
نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه.
همین جا تمومش می کنم.
واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام.
وای علی کاش بودی می دیدی
رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان!
عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم.
دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت.
دستم می لرزه.
طرح چشمات پیشه رومه.
دستمو بگیر. منم باهات میام ….
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه.سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده کهتوی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود.
نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد
نگاهی که خیلی حرفها توش بود.
هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند
سکوتی که فریاد دردهاشون بود.
پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم
اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود.
حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده.
حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت!مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
پسره دوست دخترشو برد توی یه کوچه و میخواس اونو ببوسه.دختره رو به دیوار تکیه داده بود و دستشو کنار سر دختره رو دیوار گذاشته بود و اصرار میکرد فقط یه بوس جون من یه بوسه
فقط ... . . . . یکمرتبه یکی از تو ایفون داد زد کره خر قرمساق دستتو ازروی زنگ بردار سوخت پدسگ من الان میام پائین صد تا بوس بهت میدم
داداشم داشت نماز میخوند ،یهو داد زد : الله اکبر ! الله اکبر !
گفتم:
- چیه در میزنن؟ میگه : الله اکبر !
- گوشیت زنگ خورد؟ میگه : الله اکبر !
- کسی طوریش شده ؟ میگه : الله اکبر !
- بو سوختگی میاد؟ میگه : الله اکبر !
- جک و جونور دیدی ؟ میگه : الله اکبر !
گفتم ای بابا خوب یکم راهنمایی کن !!
با عصبانیت داد زد الله اکبر ! دستشو هم به علامت خاک بر سرت تکون داد
نمازش تموم شده میگه : یه ساعته میگم بزن کانال 36 ببینم امشب خرم سلطان داره یا نه چقدر تو خری آخه ؟:|
یکی از فانتزیام اینه که با شاتل برم کره زحل بعد اونجا یه نفر از من فیلم بگیره منم بگم:
اینجا زُحله با برو بچ ناسا اومدیم آخر هفته ای خوش بگذرونیم .
وی لاو یو شبکه معارف اسلامی.
دخــــدره میگه اسمم میناست
اسم پروفایلش NA ZA NIN هستش
اسم ای دی فیسبوکش ایدا مهربانی
بعد ایمیلشو هم هست المیرا 68
سازمان سیا تو شناسایی این مشکل پیدا میکنه
انوقت تو جزییات زده از دروغ بیزارم !